- یکشنبه ۱۳ آبان ۱۴۰۳
- درباره دیداد
- تماس با ما
زنگ خطر افزایش رو به رشد پدیده «فرزند آزاری» در جامعه ایرانی و تحلیلی جرم شناختی
محمد جعفر ساعد
دکتری حقوق کیفری و جرم شناسی
کلام اول
«زهرای سه ساله قربانی اعتیاد مادر شد. چهارشنبه ۲۱ تیر ماه سال جاری در تماسی با اورژانس اجتماعی ۱۲۳ یک مورد کودک آزاری در اصفهان گزارش شد و «زهرا – ک» که به گفته همسایه ها توسط مادر معتاد خود مورد آزار قرار گرفته بود با حکم مداخله مددکاری اجتماعی روانه بیمارستان شد . . . ؛ مددکار اجتماعی این کودک در خصوص وضعیت جسمی زهرا گفت: آثار گاز گرفتگی، بریدگی و پارگی بر روی بدن این کودک دیده می شود . . . ، عفونت های بسیار شدیدی زیر بغل این کودک مشاهده می شود و همچنین گزارشی از احتمال تجاوز به کودک ارایه و برای بررسی به پزشکی قانونی ارسال شده است . . . ، مادر زهرا معتاد به مواد مخدر است و به همین دلیل فرزند خود را مورد آزار جسمی قرار داده است . . . ، زهرای سه ساله به دور از پدر و در کنار مادر زندگی می کند و اگرچه کودک، دایی خود را عامل اصلی آزارها می داند اما گزارشاتی وجود دارد که مادر را عامل کودک آزاری معرفی می کند . . . ؛ سال گذشته، عضو انجمن حمایت از کودکان بدسرپرست در گفت و گویی با خبرنگار ایسنا در منطقه اصفهان، موارد کودک آزاری را با افزایش آمار طلاق مرتبط اعلام کرده بود . . . ». ( به نقل از ایسنا و تابناک)
جان کلام: چیستی و چرایی پدیده فرزند آزاری
فرزندآزاری می رود تا پدیده ای شایع از سوی والدین در کشور شود و حمایتی بایسته و شایسته دیده نمی شود. این نبود حمایت هم از کم کاری دولت بر می خیزد و هم از کاستی جامعه مدنی، یعنی جمع خانواده ها و جامعه متشکل از شهروندان ایرانی. در قضیه حاضر، مادر فرزندآزار، خود قربانی پدیده هایی اجتماعی نظیر اعتیاد و طلاق بوده و تحت تاثیر عواقب ناخوشایند اعتیاد و طلاق، ارضای خواسته های نفسانی و عقده های روانی خود را بر علقه عاطفی و مادری اش مقدم داشته است.
فرزندآزاری محصول چیست و راهکار برون رفت از این بحران عاطفی که هر روز رو به رشد است، کدام است؟
به نظر نگارنده، فرزندآزاری نیز مانند سایر پدیده های جنایی، رهاورد علل و عوامل گوناگون است. با این حال، بدون ورود به مصادیق این علل و عوامل، تحت دو عنوان کلی، به پاره ای از علل و عوامل بنیادین وقوع این پدیده مجرمانه اشاره می شود.
غلبه اندیشه های سنتی در فرزنددار شدن و عدم سنجش شرایط موجود و آتی
عدم درک درست خانواده ها و زوجین از فرزنددار شدن. متاسفانه همچنان در جامعه ایرانی، آنچه بیش از همه در فرزنددارشدن زوجین اهمیت یافته و به چشم می آید همان تصور های فرهنگ سنتی چندین هزار ساله است که بدان سان فرزند بسان ابزار تحکم بخش رابطه زناشویی و حفظ آن برشمرده شده و زوجین تنها به قصد فرار از برخی شایعات معمول در بافت سنتی فرهنگ ایرانی تن به این خواسته می دهند، بدور از این که مسائل پس از فرزندداری و به ویژه شرایط مالی و اقتصادی و نیز شرایط عاطفی خود را برای فرزندداری سنجیده و ارزیابی نمایند.
از آنجا که شرایط مالی و اقتصادی سنجیده نمی شود، هزینه های گزاف فرزندداری منجر به عوارض و عواقب ناخوشایند رفتاری والدین نسبت به هم و نسبت به فرزند می شود که گفتن ندارد. هزینه داشتن و تربیت فرزند در جامعه ایران امروزه با گذشته بس متفاوت است و نرخ تورم رو به رشد در جامعه ما مزید بر این عامل بوده و رشد بی رویه این تورم چندان است که حتی تا اندازه ای هرگونه ارزیابی و تخمین در این زمینه را با شکست مواجه می سازد. صرفنظر از این تورم، ایده سنتی «خدا بزرگ است و روزی را خود می رساند» عامل بارزی برای ورود به عرصه پدر و مادر شدن زوجین بوده و با این دستاویز روانی، تمامی مشکلات ناشی از فرزنددارشدن به آینده موکول می شود و این مساله باعث می شود که زوجین تازه پدر و مادر شده با موجی از هزینه ها مواجه شده و به ناگاه تحت تاثیر این موج به جای تدبیر اندیشی، خود را بدان سپرده و راهی رودخانه ای نا معلوم شوند که بعضاً عاقبت آن، اعتیاد و طلاق و بزهکاری و از جمله کودک آزاری و همسر آزاری و از این قبیل است.
از آنجا که زوجین یا والدین شرایط عاطفی خود را پیش از فرزنددار شدن نمی سنجند، پس از این واقعه به سادگی و بدون توجه به فرزند علقه زوجیت را منقطع می سازند و موجب می شود که فرزندشان، فرزند طلاق لقب بگیرد و عواقب نا مبارک این واقعه بر خود و بر فرزند را برای رهایی از این وضع تحمیل نمایند. یعنی برای رهایی از یک درد باعث می شوند که گرفتار چند درد شوند. فرزندی که محصول طلاق است، فرزندی بهنجار و هنجارمند نیست و این فرزند بدان سان که هنجارمند نیست، بسادگی نقض ارزش و هنجار می کند و وارد گردونه بزهکاری می شود. این فرزند طلاق چون در محیطی بدون پدر یا مادر شخصیت اش شکل گرفته، در آتیه و زمانی که به علقه زوجیت درمی آید، استعداد ابتلا به طلاق داشته و آستانه پذیرش این پدیده را در قیاس با سایر کودکانی که همراه والدین تربیت و رشد یافته اند، بیشتر و بیشتر است.
از آنجا که زوجینی این چنین شرایط عاطفی خود را نمی سنجند در صورت اختلافات شدید و حفظ رابطه زوجیت به خاطر فرزندشان، به واسطه دوری عاطفی از هم و به اصطلاح، وقوع طلاق عاطفی، بعضاً نارضایتی زندگی زناشویی موجب روی آوری طرفین به مسیرهای غیر اخلاقی شده و عوارض نامطلوب آن که پوشیده نیست. چنین عواقب مخربی با وقوع بزهکاری و بعضاً بزه دیدگی های متنوع ظاهر می شود.
همه این مسائل گویای یک چرخه و دور دارد که با گذشت زمان و تغییر بازیگران آن، تکرار و تکرار می شود و عامل ماندگاری و پیوستاری پدیده های جنایی می شوند.
تاثیر انکارناپذیر عصر مادی گرایی بر اندیشه های والدین امروزی و پیامدهای آن
در عصر بیست و یک زندگی می کنیم و تحولات جهانی و تغییرات فکری انسانی در این دنیایی که بیش از همه اندیشه های مادی گرا و دوری از علقه های احساسی و عاطفی نمود بارز یافته، خواسته یا ناخواسته بر جوانان و والدین امروزی تاثیر خود را گذاشته و پیامد بارز آن را می توان در شکل رابطه والدین با فرزندان خود به نظاره نشست. اگرچه به هیچ روی چنین نکته ای مبین این مساله نیست که در گذشته های دور و نزدیک والدین رفتارهای نابهنجار نسبت به فرزندان نداشته اند بلکه ضمن تایید این واقعیت در گذشته های دور تا نزدیک، آنچه مدنظر است فزونی این پدیده در وضعیت امروزی و دنیای امروزی و ایران امروزی است و اندکی از این فزونی به تحولات فکری جهان انسانی برمی گردد. مادی محوری در کنار توسعه و سلطه مقوله های مالی و اقتصادی بر جهان امروزی موجب شده است که اعضای جامعه انسانی در قیاس گذشته بیش از پیش به مسائل مالی و اقتصادی توجه کرده و بیش از گذشته نیز در تنگناهای مالی و اقتصادی قرار گیرند. این تنگناهای مالی و اقتصادی از یک سو و اندیشه های مادی در دنیای مادی محور موجب شده است که عنصر عاطفه و احساس انسانی نسبت به هم به شکل چشمگیر تنزل یابد و این تنزل عاطفی و احساسی تا اندازه ای دامن خانواده را نیز گرفته و به گونه ای خانواده ها و والدین تحت تاثیر این روند از آن مطلوبیت عاطفی گذشته نسبت به فرزندان برخوردار نباشند. در نتیجه، در صورت ایجاد شرایط خشونت رفتاری، بی محابا نسبت به فرزندان از این مفر پرخاشگرانه برای ارضای خواسته های روانی خود بهره گرفته و فرزندان خود را قربانی عقده های روانی خود می کنند. این مساله باعث می شود که محیط خانواده که امن ترین محیط برای فرزند محسوب می شود مبدل به محیطی خشونت مدار و ناامن برای او می شود، چندان که زهرا و زهراهای این مرز و بوم زیر بد رفتاری ها و پرخاشگری های والدین یا یکی از والدین قرار می گیرند و این فرزندان درمانده راهی برای بیان این حقایق ندارند.
دیدگاه بزه دیده شناسی: بزه دیده - بزهکار؛ فرزند امروز و مادر فردا
فرزندی که در این شرایط رشد و نمو می یابد، چگونه شخصیتی دارد و خانواده و جامعه چه انتظاری از نظر رفتاری در وضعیت کنونی و آتی از او خواهند داشت؟ چنین فرزندی آینده ای تاریک دارد و اتفاقاً مادر معتاد و فرزندآزار امروزی، فرزندی محصول این شرایط نامناسب است؛ به واقع، مادر امروزی، همان بزه دیده شرایط نامناسب دیروزی است که خود امروز بزهکار شده است و با این کار، اندکی از زخم های دوران گذشته اش را مرهم می نهد و هیچ واقف بر این مساله نیست که کاری که می کند و رهگذری که برای ارضای عقده روانی اش برگزیده موجب می شود برای تکرار سناریوی زندگی دیروزی و امروزی خود در آینده. زیرا که فرزند او نیز به احتمال زیاد در آتیه همین رهگذری را بر می گزیند که او برگزیده است و این مساله همان تکرار حوادث دلخراش امروزی در آینده دور و نزدیک خواهد بود. این حوادث و تکرار این حوادث نامطلوب محصول و رهاورد شخصیتی است که در زمان شکل گیری سازگار با بایسته های انسانی و اخلاق شکل نگرفته است. فرزندی که در فضای پرخاشگری و خشونت رفتاری گذران عمر می کند، چون تحت بد رفتاری است، شخصیتش، بیمارگونه شکل می گیرد و در زمانی که اندک قدرتی در بازو و جسم خویش می بیند به همین صورت در روند خانواده و جامعه وارد عمل می شود و سعی دارد تا برای رفع خواسته های مشروع یا نامشروع خود از این رهگذر بهره گرفته و به نتیجه برسد، زیرا تنها راه این مساله را از همان کودکی در بطن و متن خانواده بدین وسیله دریافته و آموخته است. این فرزند، چون شخصیتی روانی بیمار دارد، هم مساله ساز است و هم آسیب پذیر. از یک سو به راحتی وارد گردونه بزهکاری می شود و هم به سهولت می تواند قربانی برخی پدیده های اجتماعی نظیر اعتیاد یا حتی طلاق شود. چون شخصیت متزلزلی دارد و به نحو مطلوبی امکان برقراری روابط اجتماعی با همسالان و شهروندان ندارد، برای رفع نیازمندی های خود به راه حل های نامناسب در انزوا و گوشه گیری روی می آورد و به راحتی در دام اعتیاد و مواد مخدر گرفتار می آید. چون شخصیت بهنجاری ندارد نسبت سازگاری اش با همسالان و دوستان و بستگان و بکل انسان ها ندارد و در صورت ازدواج با کوچکترین تعارض یا تفاوت های رفتاری همسرش برآشفته می شود و چون این آشفته حالی و پرخاشگری متعاقب آن در زندگی زناشویی شکل حاد به خود گیرد، موجب جدایی و طلاق شده و در نتیجه، قربانی پدیده اجتماعی طلاق می گردد. در این هنگامه اگر دارای فرزندی نیز باشد، همین حوادث دلخراشی ایجاد می شود که برای زهرا و امثال زهراها روی می دهد.
کلام آخر: چه باید کرد و راه حل کدام است؟
مادر معتاد امروزی که قربانی برخی مسائل خانوادگی و اجتماعی است همان فرزند دیروزی است که تحت شرایط نامناسب تبدیل به مادر معتاد و کودک آزار امروزی شده است. زهرا و زهرای امروزی نیز از اگر تحت شرایط مناسب و حمایت خانوادگی و اجتماعی قرار نگیرند، سرنوشتی بسان مادر و مادرانشان خواهند داشت و این مساله به معنای تکرار حوادثی دلخراش نظیر فضیه حاضر در امروز و فرداها خواهیم بود و این سناریوی نامبارک در تاریخ حیات اجتماعی ما همچنان پایدار و مستمر.
چه باید کرد؟ راه حل چیست؟ آموزش و آموزش و آموزش. آموزش زوجین و بازکردن گوش و چشم آنان پیش از هر اقدامی برای فرزنددارشدن. آموزش والدین پیش از فرزنددارشدن در زمینه شرایط موجود زندگی و سنجش آن از یک سو و شرایط پیش رو و آتی پس از فرزنددارشدن از سوی دیگر. آگاه نمودن زوجین بر مشکلات کم و بیش مالی و اقتصادی در صورت پدر و مادر شدن؛ آگاه نمودن زوجین در مورد ضرورت بهره مندی از شرایط عاطفی مطلوب میان طرفین و شناخت کافی از هم برای ادامه زندگی زناشویی در کنار یک فرزند و سنجش وجود یا عدم این شرایط؛ آگاه کردن زوجین بر ضرورت آموزش و تربیت فرزندان به نحو مطلوب و سازگار با بایسته های اخلاقی-اجتماعی یا فرهنگی-سیاسی جامعه امروزی ایرانی و بسیاری دیگر از مسائلی این چنین.
ضرورت حمایت از کودکان امروزی و والدین فردایی از سوی نظام سیاسی و جامعه مدنی. دولت ما تکلیف دارد برای برون رفت از این معضل و بحران دست بکار شود و سیاست گذاری نموده و آن را با مشارکت جامعه مدنی به انجام برساند. جامعه مدنی خود و به صورت خودانگیخته باید در این مسیر گام بردارد و بدون توجه به تدبیر اندیشی و بدون منتظر شدن چاره اندیشی دولت باید مسیر برون رفت را هموار سازد و با آموزش فرزندان خود از همان کوچکترین واحد اجتماعی از بروز چنین حوادث دلخراشی در آینده پیشگیری کند. همه این تدبیر ها و راه حل ها در پیشگیری اجتماعی جای می گیرد و پیشگیری اجتماعی برای تحقق مستلزم تمامی ارکان ها و ارگان های یک جامعه اعم از نهادهای حکومتی و مردم بنیاد است و باشد این مهم بزودی زود محقق گردد و ما دیگر شاهد یا دست کم کمتر شاهد حوادثی اینگونه باشیم.
شما می توانید برای ارجاع دادن به این متن از آدرس اینترنتی ذیل استفاده کنید:
http://didad.ir/fa/news/detail/331/
برای مکاتبه با دکتر محمد جعفر ساعد، از پست الکترونیک زیر استفاده نمایید:
جناب ساعد بنده عضو هیإت علمی و وکیل دادگستری هستم اگر اجازه بدهید بخشی از مقالات شما را در سایتم برای مطالعه دانشجویان و همکاران دیگر قرار دهم.
(فرزندی که محصول طلاق است، فرزندی بهنجار و هنجارمند نیست و این فرزند بدان سان که هنجارمند نیست، بسادگی نقض ارزش و هنجار می کند و وارد گردونه بزهکاری می شود) بنظر میرسه شما در این مقاله بسادگی بچه های طلاق رو و به صورت کلی زیر سوال بردین و درسته از لفظ نابهنجار استفاده نکردین اما مطلبو رسوندین. چه بهتر بود با دید منفی به بچه های طلاق نگاه نمیکردین.و مقالتون بیشتر بعد روانشناسی داره ...
به موضوع بااهمیت ولی کمرنگی اشاره کردید البته کودک آزاری فقط مخصوص کودکان طلاق نیست وهمچنین مخصوص والدین معتادوبیمار روانی و...نیست
وآزار هم فقط جسمی نیست
هرچند اوضاع حمایتی وامنیتی کودکان انقدر خرابه که در همین حد جسمانی هم توجه بشه باید خدارو شکر کرد
از توجه شماسپاس
خدمت اخوی سلام برسانید.
هم دانشگاهی قدیمی - موسوی
09188314987