ضرورت واژه گزینی صحیح در توافقات بین المللی با تأکید بر برخی ابهامات واژه شناختی توافق نامه برجام

 

یادداشتی از آقای سید محمد حسین میرزاده

کاندیدای دکترای تخصصی حقوق بین الملل عمومی دانشگاه آزاد اسلامی واحد قم؛ و

عضو انجمن بین المللی تحقیقات ترجمه کتبی و شفاهی ایبری (AIETI)

 

طرح مسئله

واژه گزینی در اسناد بین المللی در حوزه های مختلف سیاسی، حقوقی، اقتصادی، علمی و غیره اصولا کنشی است که صحت انجام آن تا حدود زیادی همراه با ثمرات و بهره مندی از امتیازات متعدد خواهد بود و عدم تامل روی آن حین انعقاد قرارداد یا در طول مذاکره، محمول ناکامی و بستری برای بروز اختلافات تفسیری و رویکردی متعاقب میان طرفین توافق نامه است. به طور نمونه می توان راجع به توافقی سخن گفت که بحث راجع به ساختار و محتوای آن چند سالی است که نگاه کارشناسان زبان شناسی و حقوقی امر را به خود معطوف داشته است؛ برنامه جامع اقدام مشترک موسوم به برجام؛ توافق هسته ای میان جمهوری اسلامی ایران و اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد.

با واکاوی مفاد برجام در می یابیم که نیت طرفین در مذاکره و نهایتا انعقاد یک توافق نامه پیرامون دو محور اصلی به شرح ذیل می باشد:

۱. برداشتن، حذف کردن، معدوم نمودن، برچیدن یا .... تحریم های اعمالی شورای امنیت و برخی از کشورهای عضو سازمان ملل متحد به انضمام اتحادیه اروپا؛ در مقابل:

۲. محدود نمودن، محصور نمودن، کاهش دادن، مضیغ کردن و .... فعالیت های هسته ای جمهوری اسلامی ایران و تحقیقات مرتبط با آن.

به دیگر سخن، اهم اهداف طرفین مذاکره به دو نگاه فوق الذکر خلاصه شده است که هر یک احتمالا تلاش کرده اند تا نظر خود را آن گونه که بر وفق مراد است اعمال کنند. صرف نظر از حقایقی که امروز با آن مواجه هستیم و پرسش های مکرری همچون چرایی مذاکره و انعقاد، راه کارهای توافق بهتر، منافع منبعث از توافق نامه مزبور، چرایی مذاکره با دولت هایی همچون ایالات متحده و غیره که ذهن این روزهای توده افکار را به خود اختصاص داده است، در این یادداشت به برخی سوالات کلیدی و اساسی اما در اغلب موارد، مورد غفلت خواهیم پرداخت که عبارت هستند از این که: چگونه می توان در فرایند مذاکره و انعقاد موافقت نامه ای در این سطح انتظار داشت جمهوری اسلامی ایران به تمام یا حداکثر منافعی که مدنظر دارد برسد، بویژه این که طرف یا طرفینی از دولت های مذاکره کننده فاقد وجاهت حقوقی، سیاسی و اخلاقی مسبوق به سابقه در انظار و افکار حاکمیت و مردم کشور است؟ به عبارت دقیق تر و صرف نظر از مثمر ثمر بودن یا نبودن توافقاتی از این قبیل با دولت هایی از جنس دولت های فوق الذکر، چطور می توان با حکومت یا حکومت هایی توافق نمود که از سویی یکی از اصول بنیادین و کلی حقوقی بین الملل یعنی اصل حسن نیت (Bona Fides, Good faith) در رابطه با آن ها صدق نمی کند و از سوی دیگر، در پی انتفاع حداکثری از حقوق متقن و اثبات شده خود باشیم، یعنی اقدامی که در ذات خود متعارض به نظر می رسد؟

نظر به این که امروزه سخن گفتن راجع به مذاکره و انعقاد قرارداد مزبور امری فاقد اثر است، صرفا بایست به تفسیر و نوع قرائت هایِ در بطن آن پرداخت و در نتیجه، ضمن عدم ورود به واکاوی  مراحل مذاکره و انعقاد، به نحوه نگرشِ تفسیری به کلید واژه های مستتر در آن بسنده می کنیم؛ موضوعی که علاوه بر رویکرد حقوقی بین المللی، نیازمند ارائه نظر در حوزه زبان شناسی نیز هست.

 

یافته های یادداشت مبتنی بر حقایق و انطباق آن با نظریات علمی

کلید واژه توافق نامه «برنامه جامع اقدام مشترک» برای جمهوری اسلامی ایران، «برچیده شدن»، «برداشته شدن» یا «رفع بی قید و شرط تحریم های اعمال شده شورای امنیت و برخی کشورهای طرف توافق نامه» و حتی «قابلیت عدم بازگشت تحریم ها» بوده است (حداقل در اظهارات مقامات عالیرتبه سیاسی جمهوری اسلامی ایران در آن ایام شاهد بودیم که انگیزه اصلی از مذاکره و حصول توافق، برداشتن تحریم های اقتصادی یکجانبه بوده است)؛ یعنی نقطه عطف توافق نامه برای طرف ایرانی را می توان استعمال واژه های دقیق با دلالت های تعیینی و تعینی در این باره قلمداد کرد. این در حالی است که علی الظاهر و بنابر اظهارات ارائه شده برخی کارشناسان و حقوق دانان بین المللی، واژۀ استفاده شده و متعاقبا، توافق شده تحت عنوان Lift مستمسکی برای طرفین دیگر توافق نامه قرار گرفته است تا قادر باشند باب قرائت های ابهام آلود را باز کنند. همان گونه که پیش تر عرض شد، صرف نظر از اصل صحیح بودن یا نبودن توافق نامه با دولت های بعضاً ناقض معاهدات و توافقات بین المللی و اطلاع پیشین از برهم خوردن مفاد آن، بحثی که اینجا مطرح می شود این است که آیا اصولاً لازم است در توافقات و معاهدات بین المللی واژه اندیشی یا واژه گزینی صحیح داشته باشیم تا از خطر تفسیر مغالطه آمیز، غیر واقعی و مستنبط از مواد ۳۱ و ۳۲ کنوانسیون ۱۹۶۹ وین راجع به حقوق معاهدات، تفاسیر اغراق آمیز و غیر عقلایی در امان بمانیم یا خیر؟

نگارنده معتقد است که یکی از تنهاترین راه های کاهش مخاطرات و تبعات تفسیری در حقوق بین الملل موجود و مترتب بر این قبیل توافقات مهم، واژه گزینی صحیح و مبتنی بر علوم و اصول ناظر بر این حوزه ها است. اصولاً با نگاهی به اصول زبان شناسی کاربردی بویژه در حوزه معناشناسی، پراگماتیک و تحلیل گفتمانی و البته امتزاج آنها با نگاه حقوقی بین المللی، به نوعی می توان شاهد کاهش مخاطرات این قبیل سو برداشت ها بود. باید پذیرفت که امروزه این نظریات فلسفی زبان و زبان شناسی هستند که مطالعه در حوزه تشکیل واژه ها، ریشه شناسی واژه ها و عملکرد آن ها در جوامع دارند و نمی توان با اتکای صرف به آراء حقوقی بین المللی انتظار داشت که با یک دور مذاکره ۵ ماهه و حتی ۱ ساله بهترین واژه ها و الفاظ را برای بهره مندی از مزایای قراردادها و توافقات بین المللی برگزید. (رجوع شود به زبان شناسی حقوقی(Forensic Linguistics)  که از دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی و بویژه امروزه در دادگاه ها و دیوان های ملی و بین المللی در حوزه وقوع جرم، جرم شناسی و تحقیقات جنایی مورد بررسی و تحقیق قرار می گیرد).

به طور نمونه،  واژه Lift که پیش از این مورد اشاره قرار گرفت بناست یکی از کلید واژه های اصلی توافق نامه برجام باشد تا نیازهای جمهوری اسلامی ایران را تأمین نماید. با نگاهی زبان شناختی و ریشه شناختی لغوی به همراه کاربردشناسی زبان و عطف آن به مراد مذاکره کنندگان، تلاش می کنیم نتیجه علمی این یادداشت را به نظاره بنشینیم.

در علم معنا شناسی (Semantics) که از زیر مجموعه های مطالعات زبان شناختی (Linguistics) به حساب می آید، اصولا با ۳ نوع معنایی مواجه هستیم که منبعث از واژه ها و الفاظ بنا بر شرایط هستند: ۱. معنای تحت الفظی یا ریشه ای واژه، ۲. معنای قراردادی یا توافقی و ۳. معنای سیاقی واژه ها و الفاظ.

با اعمال اصل زبان شناسی و معنا شناسی فوق به یک سند سیاسی یا حقوقی بین المللی (به طور نمونه، برنامه جامع اقدام مشترک) و بویژه به طور مصداقی یعنی واژه Lift به این نتیجه می رسیم که در حوزه معنا وکشف مفهوم واژه مزبور می توان به ۳ نوع دلالت دست یافت:

۱. معنای ریشته شناختی لغت (Etymological)

۲. معنای قراردادی لغت (Conventional)

۳. معنای سیاقی لغت، یعنی لغتی که در یک سیاق خاص، محمول یک پیام خاص باشد(Contextual)

اگر از واژه فوق (Lift) در متنی استفاده کردیم، برای تفسیر آن واژه در چارچوب سیاق عبارات می باید به این نکته که در مقام تفسیر ممکن است هر یک از سطوح معنایی فوق مدنظر مذاکره کنندگان یا دولت متعاهد قرار گرفته باشد علم داشته باشیم.

نکته جالب توجه دیگر در این ارتباط و مستنبط از مواد ۳۱ و ۳۲ کنوانسیون ۱۹۶۹ وین حقوق معاهدات وین در حوزه «سیاق» (Context) رخ می دهد. جایی که مشخصا ماده ۳۱ اشعار می دارد: «تفسیر معاهدات باید با حسن نیت و منطبق با مفهوم رایج عبارات اتخاذ شده در معاهده و بنابر «سیاق» آن ها صورت پذیرد...». این در حالی است که «سیاق عبارات» فی نفسه از منظر علم زبان شناسی دارای مفاهیم موسع لیکن تا حدود زیادی تعریف شده است. زبان شناسان و مترجمین مطرح بین المللی معتقدند که بویژه در حوزۀ ترجمه و تفسیر عبارات، گزاره ها، اصطلاحات و ... سیاق را می توان مشتمل بر ۳ نوع دانست: ۱. سیاق کلامی، ۲. سیاق موقعیتی و ۳. سیاق شناختی؛ یعنی گرچه ماده ۳۱ کنوانسیون ۱۹۶۹ وین حقوق معاهدات سیاق را در یک نگاه اجمالی، غیر ملموس و کلی بیان می کند، لیکن همین عبارت «سیاق عبارات» در حوزۀ علوم زبان شناسی و معناشناسی زبان، تفسیرهای تعریف شده ای دارد.

در یک نتیجه گیری کلی می توان این گونه مدعی شد که واژه مهم، اثرگذار و حتی حیاتی همچون Lift در ذیل قراردادی که بایست موجد تبعات اقتصادی و سیاسی کلان و گره گشا باشد، در حین انعقاد قرارداد و حتی در جریان مذاکرات مقدماتی بایست به خوبی تبیین و واکاوی شده باشد چون بنا بر این است که به تنهایی توقع یک ملت و حاکمیت را محقق نماید؛ توقعی که عبارت بود از «برچیده شدن»، «رفع کامل و بی قید و شرط» و ... تحریم های بین المللی اعمال شده.

جهت روشن شدن ارتباط تحلیل معناشناختی ابتدایی با تحلیل سیاقی فوق الذکر و ربط آن به عملیات واژه گزینی واژه هایی همچون لغت ذکر شده، تأکید می شود که حین مذاکرات و متعاقباً، لحظه انعقاد توافق بایست مجموع این فرایند را مد نظر داشت تا قادر به درک معنای معقول و رایج لفظ اتخاذ شده باشیم؛ بویژه این که اگر واژه برگزیده شده از سوی طرفین خارجی بوده باشد و نه طرف ایرانی فارسی زبان، چراکه در این صورت، به سادگی مقدمات سو برداشت، سو تفسیر و اقدام خلاف واقع با توجه به مسبوق به سابقه بودن این قبیل رویکردها فراهم می شود.

 

جمع بندی

نتیجتاً، در حین مذاکره و انعقاد قرارداد یا معاهده باید:

الف) آگاه به سطوح معنایی ۳ گانه واژه هایی نظیر Lift باشیم (۱. معنای تحت الفظی یا ریشه ای که دلالت اولیه لفظ با تصویر بصری آن را منعکس می کند و ناظر بر لحظه ورود  لفظ به دایره شمول و استفاده است، ۲. معنای توافقی یا قراردادی، یعنی احراز این که آیا از واژه مزبور گروه یا تعدادی از اشخاص با معنای خاص بهره می برند یا خیر و ۳. معنای سیاقی، یعنی آن جایی که واژه در سیاق عبارات دلالت تعیینی جدیدی به خود می گیرد).

ب) با عبور از مرحله ریشه شناسی لغوی و معناشناسی در ذیل حوزه زبان شناسی و ورود به کاربردشناسی زبان و پراگماتیک، تحلیل گفتمان و سیاق شناسی عبارات، بررسی نماییم که آیا واژه مزبور در سیاق های مختلف (۱. سیاق کلامی، مشتمل بر آن چه که در ساختار کلام و گزاره مشاهده می شود و در معیت دیگر عبارات قرار می گیرد، ۲. سیاق موقعیتی، یعنی آن جایی که در یک موقعیت و وضعیت مشخص معنا می شود و ۳. سیاق شناختی، آن جایی که بنابر شناخت طرفین متکلم و تعهد کننده و مذاکره کننده دلالت های مضاعفی بر لفظ یا واژه سوار می شود، یعنی اصل، شناخت از پیش و قرائت شناختی متکلم از عبارات موجود در چارچوب خود است) دارای مفاهیم مغایر با مفهوم ریشه ای تحت الفظی خود است یا خیر که اگر آری، روی واژه های دقیق تر دیگر گفت و گو و مذاکره شود.

با مرور مطالب فوق در می یابیم که اصولا واژه گزینی در قراردادها، توافقات و معاهدات چند جانبه بین المللی موضوعی مهم و حیاتی است و تغافل از تحقیق و تفحص راجع به کلید واژه ها پیش از انعقاد توافق نامه اصولا بستری خواهد بود برای گسترش اختلاف نظرات و تفاسیر غلط طرفین دیگری که احیاناً بر حسب شناخت پیشین، قابل اعتماد هم نباشند. بدیهی است با تمامی این تفاسیر، امروزه به سبب گسترش روابط تجاری، اقتصادی، سیاسی و ... دولت ها و ملت ها با یکدیگر، انعقاد توافقات و نیل به مذاکره و معامله نیز فزونی یافته است، لیکن باید آگاه بود که به همین میزان، شناخت طرفین متعاهد از یکدیگر و همچنین، احاطه بر اصول زبان شناختی و حقوقی بین المللی رایج میان آن ها نیز بایست عمیق تر شود تا از بروز تخطی و انحرافات آگاهانه طرفین یا سو نیت حین انعقاد توافق نامه جلوگیری شود.

به دیگر سخن، کارگزاران بین المللی جمهوری اسلامی ایران در سطوح بالا و میانی باید تمام تلاش خود را مبذول دارند تا با برگزیدن واژه های دقیق و منطبق با معانی و معادل های صحیح به زبان مبدا و مقصد، آشنایی با اصول مقدماتی زبان شناسی، اصول حقوق بین الملل در معاهدات بین المللی والبته، شناخت مکفی از کنش گری ها و اقدامات پیشین طرفین مذاکره کننده و متعاهد، نیازهای ضروری خود را حول محور تعامل با دیگر کشورها محقق کنند؛ موضوعی که غفلت از آن یقیناً گریبان گیر منافع ملی و آرمان های مردم و حاکمیت خواهد شد.

 

منابع یادداشت:

- Lederer, Marianne, “The Role of Cognitive Complements in Interpreting”, American Translators Association, Scholarly Monograph Series, Volume IV 1990, State University of New York at Binghamton (SUNY)

- Seleskovitch, Danica, “Interpreting for International Conferences”, 1978, Pen and Booth, Washington D. C.

- Seleskovith, Danica, Lederer, Marriane, “A Systematic Approach to Teaching Interpretation”, European Communities, Luxembourg, 1989.

 

لینک پایدار این مطلب: https://goo.gl/QFMkRK

برای دریافت فایل ورد این مطلب اینجـــــا کلیک کنید. 

 

 

اشتراک گذاری:
ناکارآمدی سازوکار حل و فصل اختلافات در برجام و مدل پیشنهادی برای جایگزینی با آنتأثیر حمایت اجتماعی بر جلوگیری از به تاراج رفتن کودکی کودکان در پرتو تعهدات بین المللی دولت هارویارویی با ژنوسید ایزدیان از سوی داعش به منزلۀ سنگ محک عدالت بین المللی
verification