صدای امواج دریا در داوری سرمایه گذاری خارجی: تحلیل رأی پیلدگوویچ و سیا نورث استار علیه نروژ

مقدمه
رأی صادره مورخ ۲۲ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی در پرونده ایکسید به شماره ARB/20/11، موسوم به پیتریس پیلدگوویچ و سیا نورث استار علیه پادشاهی نروژ، نه تنها به عنوان نخستین دعوای سرمایه گذاری خارجی علیه نروژ، بلکه به مثابه یک نقطه عطف تحلیلی در تعامل پیچیده میان حقوق سرمایه گذاری خارجی و سایر شاخه های حقوق بین الملل، به ویژه حقوق بین الملل دریاها، قابل تأمل و بررسی است. یادداشت حاضر در پی آن است که با اتخاذ رویکردی تحلیلی-توصیفی، ابعاد مختلف این رأی، به ویژه یافته های دیوان در خصوص اعمال کنوانسیون ملل متحد در مورد حقوق دریاها مصوب ۱۹۸۲ (از این پس: آنکلوس (UNCLOS))، تفسیر شرط دولت کامله الوداد، و کاربرد اصل طلای پشتوانه پول را مورد واکاوی قرار داده و دلالت های آن را برای نظام داوری سرمایه گذاری خارجی تبیین نماید.
۱. پیشینه اختلاف و ادعاهای طرفین (بخش های دوم (Factual Background)، سوم (The Parties' Claims) و چهارم (Jurisdiction and Admissibility) رأی، به ویژه بندهای ۵، ۷۲ تا ۱۲۷، و ۳۰۱ تا ۴۴۵)
ریشه این اختلاف به اقدامات دولت نروژ در تنظیم و محدودسازی فعالیت های صید خرچنگ برفی (Snow Crab) در مناطق دریایی تحت حاکمیت خود، به ویژه در فلات قاره اطراف مجمع الجزایر سوالبارد (Svalbard) و منطقه «Loop Hole» در دریای بارنتس، بازمی گردد. خواهان ها، آقای پیتریس پیلدگوویچ (تبعه لتونی) و شرکت سیا نورث استار (ثبت شده در لتونی)، مدعی بودند که این محدودیت ها، سرمایه گذاری ایشان را—که شامل تملک یک کشتی صیادی، سهام در یک شرکت نروژی و قراردادهای تأمین بود—به نحو غیرقانونی از ارزش تهی ساخته است.
با استناد به معاهده دوجانبه سرمایه گذاری میان جمهوری لتونی و پادشاهی نروژ مصوب ۱۹۹۲ (از این پس: BIT)، خواهان ها مجموعه ای از ادعاها را علیه نروژ مطرح کردند که اهم آن ها عبارت بودند از:
خواهان ها بر این اساس، مبلغ ۴۴۸.۷۰ میلیون یورو غرامت مطالبه نمودند.
در مقابل، دولت نروژ با تأکید بر اینکه خواهان ها از ریسک های قانونی فعالیت در این حوزه آگاه بوده اند و انتظار مشروعی برایشان ایجاد نشده بود، دفاعیات خود را بر محورهای زیر استوار ساخت:
۲. تصمیم نهایی دیوان (بخش های ششم (Costs) و هفتم (Award) رأی، به ویژه بندهای ۶۱۵ تا ۶۲۶)
دیوان داوری پس از بررسی جامع ادله و استدلالات طرفین، تمامی ادعاهای خواهان ها در ماهیت را رد کرد و رأی به نفع دولت خوانده (نروژ) صادر نمود. در خصوص هزینه های داوری، دیوان مقرر کرد که خواهان ها مکلف به پرداخت کل هزینه های داوری (به مبلغ ۵۹۷,۳۰۷.۰۴ دلار آمریکا) و همچنین نیمی از هزینه های معقول وکیل و نمایندگی نروژ (نیمی از مبلغ ۱,۶۱۹,۴۴۸.۱۴ یورو) هستند. تصمیم دیوان مبنی بر کاهش هزینه های قابل بازیافت توسط نروژ، از این جهت حائز اهمیت است که نشان می دهد برخی از ایرادات صلاحیتی و قابلیت پذیرش مطروحه از سوی نروژ یا کاملاً ناموفق بوده اند یا تنها تا حدی مورد پذیرش دیوان قرار گرفته اند. این جنبه از تصمیم دیوان در خصوص هزینه ها، موید آن است که دیوان های داوری سرمایه گذاری، ایرادات مقدماتی را با دقت و وسواس مورد ارزیابی قرار می دهند و حتی در صورتی که خوانده در نهایت در ماهیت دعوا پیروز شود، طرح ایرادات بی اساس، فاقد مبنای قوی، یا بیش از حد گسترده، ممکن است منجر به محدودیت در زمینه بازپس گیری کامل هزینه ها گردد. این امر به نوعی سازوکار کنترلی ظریف بر خواندگانی است که ممکن است بدون مبنای استوار، به طرح ایرادات متعدد مقدماتی مبادرت ورزند و نشانگر اعمال اصل «هزینه ها تابع نتیجه دعوی» (costs follow the event) همراه با التفات به جزئیات هر یک از موضوعات مطروحه در دعوی است. از سوی دیگر، حجم بسیار بالای مبلغ غرامت مورد مطالبه خواهان ها (حدود ۴۴۸.۷ میلیون یورو) در برابر رد کامل تمامی ادعاها، ریسک ذاتی و پیامدهای مالی خطیر چنین دعاوی ای را برای آن دسته از سرمایه گذارانی برجسته می سازد که تفسیرشان از حقوق و تعهدات دولت میزبان، با تفسیر نهایی یک دیوان ایکسید تفاوت اساسی دارد. وضعیت مالی خواهان ها پس از صدور رأی، آن گونه که در جریان رسیدگی های مربوط به درخواست ابطال رأی مشهود است (از جمله دشواری در تودیع تأمین برای هزینه ها)، می تواند نتیجه مستقیم این ریسک پذیری تلقی شود و هشداری در مورد اهمیت بار اثباتی سنگین و استانداردهای حقوقی دقیق لازم برای موفقیت در داوری های سرمایه گذاری باشد.
۳. یافته های کلیدی دیوان
رأی دیوان در پرونده پیلدگوویچ، متضمن تحلیل های حقوقی عمیق و دقیقی در خصوص موضوعات متعددی است که در این بخش به مهم ترین آن ها پرداخته می شود.
الف) حقوق بین الملل دریاها به عنوان چارچوب تفسیری و قانون حاکم فرعی (بخش تحلیل دیوان (Tribunal's Analysis) در خصوص مسئولیت (Liability)، به ویژه بندهای ۴۴۶ تا ۴۸۳ و ۵۳۲ تا ۵۴۴ رأی)
یکی از برجسته ترین جنبه های این رأی، نحوه تعامل دیوان با قواعد حقوق بین الملل دریاها، به ویژه آنکلوس، است. دیوان ضمن تأکید بر این نکته که قانون حاکم اصلی بر اختلاف (lex specialis)، معاهده دوجانبه سرمایه گذاری لتونی-نروژ است، تصریح نمود که برای تفسیر و اعمال مفاد این معاهده، می تواند و باید سایر قواعد مرتبط حقوق بین الملل، از جمله آنکلوس، معاهده سوالبارد، و کنوانسیون NEAFC را مد نظر قرار دهد. این رویکرد، نمونه ای بارز از اعمال اصل «ادغام سیستمیک» مندرج در ماده ۳۱ (۳) (ج) کنوانسیون وین در مورد حقوق معاهدات ۱۹۶۹ است که مقرر می دارد: «همراه با متن قرارداد (context)، هر قاعده مربوط به حقوق بین الملل قابل اجرا در روابط میان طرفین، باید در نظر گرفته شود.» دیوان با اتخاذ آنچه خود آن را «رویکردی محتاطانه» (a cautious approach) توصیف کرد، بیان داشت که مرتبط بودن یک ماده خاص از سایر معاهدات را نمی توان به طور کلی و انتزاعی تعمیم داد و این موضوع باید در چارچوب واقعیات و ادعاهای خاص مطرح شده در هر پرونده و با توجه به هدف و موضوع معاهده سرمایه گذاری، مورد سنجش قرار گیرد.
ب) اصل طلای پشتوانه پول (Monetary Gold Principle): تحدید صلاحیت دیوان در قبال منافع دولت ثالث (بخش تحلیل دیوان (Tribunal's Analysis) در خصوص ایرادات صلاحیتی، به ویژه بندهای ۲۹۰ تا ۳۰۰ رأی)
در پاسخ به ایراد صلاحیتی نروژ، دیوان به بررسی قابلیت اعمال «اصل طلای پشتوانه پول» پرداخت. این اصل، یک اصل شناخته شده و بنیادین در حقوق بین الملل عمومی است که به صلاحیت محاکم و دیوان های بین المللی در شرایطی می پردازد که تعیین حقوق و تعهدات یک دولت ثالث – دولتی که طرف دعوا نیست و به صلاحیت مرجع رسیدگی کننده رضایت نداده است – «موضوع اصلی و جوهری تصمیم» (the very subject-matter of the decision) را تشکیل دهد. این اصل ریشه در رأی دیوان بین المللی دادگستری در قضیه طلای پشتوانه پول منتقل شده از رم در سال ۱۹۴۳ (ایتالیا علیه فرانسه، انگلستان و ایالات متحده آمریکا) دارد.
دیوان داوری در پرونده پیلدگوویچ، قابلیت اعمال این اصل را در چارچوب داوری سرمایه گذاری به رسمیت شناخت. دیوان دریافت که این اصل، صلاحیت و توانایی آن را برای رسیدگی به آن بخش هایی از ادعاهای خواهان ها که مستلزم صدور رأی و اتخاذ تصمیم در مورد رفتار ادعایی غیرقانونی فدراسیون روسیه بود، محدود می کند، زیرا حقوق و تعهدات روسیه «موضوع اصلی» آن بخش از اختلاف را تشکیل می داد و روسیه طرف دعوا نبود و به صلاحیت دیوان نیز رضایت نداده بود. دیوان با ارجاع به رویه قضایی دیوان بین المللی دادگستری، به ویژه قضیه تیمور شرقی (پرتغال علیه استرالیا) و قضیه برخی سرزمین های فسفات خیز در نائورو (نائورو علیه استرالیا)، میان جنبه هایی از ادعا که به دلیل منافع حیاتی دولت ثالث غیرقابل رسیدگی هستند (مشابه وضعیت در تیمور شرقی) و جنبه هایی که علی رغم وجود منافع دولت ثالث، قابل رسیدگی باقی می مانند (مشابه وضعیت در نائورو)، تمایز قائل شد. دیوان همچنین تصریح کرد که این اصل، بیش از آنکه به صلاحیت (jurisdiction) دیوان مربوط باشد، به قابلیت پذیرش(admissibility) ادعا ارتباط پیدا می کند.
ج) شرط دولت کامله الوداد مضاعف (Double MFN or MFN Squared): تلاشی نوآورانه اما ناکام (بخش تحلیل دیوان (Tribunal's Analysis) در خصوص نقض شرط دولت کامله الوداد، به ویژه بندهای ۵۶۶ تا ۵۷۱ رأی)
یکی از جنبه های حقوقی نوآورانه و قابل توجه در ادعاهای خواهان ها، توسل به یک سازوکار تفسیری بود که می توان آن را «شرط دولت کامله الوداد مضاعف» یا «MFN دو مرحله ای» نامید. این استدلال حقوقی، هرچند در نهایت توسط دیوان مورد پذیرش قرار نگرفت، اما به دلیل پتانسیل آن برای گسترش قابل توجه دامنه تعهدات دولت میزبان و وارد کردن استانداردهای حمایتی از سایر معاهدات، شایسته بررسی و تحلیل دقیق است.
۵. نتیجه گیری و چشم انداز آتی
رأی دیوان داوری ایکسید در پرونده پیلدگوویچ و سیا نورث استار علیه نروژ، بدون تردید یکی از آرای قابل توجه و عمیق سال های اخیر در حوزه داوری سرمایه گذاری بین المللی به شمار می رود. این رأی نه تنها به دلیل آنکه اولین دعوای سرمایه گذاری علیه پادشاهی نروژ بوده و به دفاع موفقیت آمیز این کشور انجامیده، بلکه مهم تر از آن، به خاطر تحلیل دقیق، مستدل و چندوجهی از تعامل میان حقوق سرمایه گذاری و حقوق بین الملل دریاها، کاربرد اصل طلای پشتوانه پول، و بررسی استدلال نوآورانهMFN مضاعف، درخور توجه و مطالعه است.
انتظار می رود این رأی بر روند داوری های سرمایه گذاری آتی، به ویژه آن دسته از دعاوی که شامل بهره برداری از منابع طبیعی دریایی، اعمال اختیارات نظارتی دولت تحت معاهدات بین المللی تخصصی (مانند آنکلوس یا معاهدات زیست محیطی)، و سؤالات پیچیده صلاحیتی و قابلیت پذیرش مربوط به منافع و رفتار دولت های ثالث می شوند، تأثیرگذار باشد. هرچند ارزش رویه ای(precedential value) هر رأی ایکسید به خودی خود محدود است و این آرا سابقه الزام آور به معنای دقیق کلمه (stare decisis) ایجاد نمی کنند، اما غنای استدلال ها، برجستگی و تجربه اعضای دیوان داوری، و جامعیت تحلیل ارائه شده در این رأی، احتمالاً موجب خواهد شد که توسط دیوان های آتی، وکلا و نمایندگان طرفین دعوا، و همچنین پژوهشگران و دکترین حقوقی، به نحو گسترده ای مورد استناد، بررسی و تحلیل قرار گیرد.
دربارۀ نویسنده
سید محمدامین علوی شهری، دانشجوی دکتری حقوق تجارت و سرمایه گذاری بین المللی در دانشگاه تربیت مدرس است. از سوابق ایشان می توان به کسب جایزه برترین لایحه کتبی در دور ملی موت کورت جساپ (۲۰۲۳) و قضاوت در دور ملی آن (۲۰۲۵) اشاره کرد. وی همچنین عضو کمیته جوانان انجمن ایرانی مطالعات سازمان ملل متحد است. حوزه های مورد علاقه پژوهشی ایشان شامل حل وفصل اختلافات بین المللی، داوری سرمایه گذاری، تحریم های اقتصادی و حکمرانی جهانی است.